اگر به پرسشهایی که برای ما یا دیگران مطرح میشود دقت کنیم میتوانیم آنها را به دو دسته کلی تقسیم نماییم. تفاوت اصلی این دو گروه در این است که برخی از پرسشها بر اثر جهالت و بیاطلاعی به وجود میآید و برخی دیگر تنها پس از به دست آوردن اطلاعات کافی امکان بروز مییابند.
در اکثر موارد چون نکتهای را درباره یک موضوع نمیدانیم، میپرسیم تا درباره آن اطلاعاتی کسب کنیم. این گونه پرسشها را اصطلاحاً «سؤال» مینامیم.
همچنین برخی پرسشها بر اثر دانایی و اطلاعات قبلی ما ایجاد میشود به عبارت دیگر تا وقتی درباره یک موضوع چیزی نمیدانیم یا اصلاً به آن توجهی نداریم، پرسشی در آن زمینه به ذهنمان نمیرسد، ولی همینکه تمامی اطلاعات موجود درباره موضوع را به دست آوردیم، تازه در تحلیلها و مقایسهها و کشف ارتباطات آن با دیگر مطالب، پرسشهای جدیدی آشکار میشود. اگر بتوانیم پاسخ به این پرسشها را با پرسیدن از دیگران یا مطالعه و استفاده از منابع به دست آوریم، معلوم میشود که این پرسشها نیز بر اثر جهل یا نقص در اطلاعاتمان ایجاد شده بود. در این صورت نیز به این پرسش، «سؤال» میگوییم.
اما اگر پاسخهای پرسشهای جدید نزد هیچکس و در هیچ جا وجود نداشته باشد، یا پاسخهای دیگران را درست و قانعکننده ندانیم، با دغدغه و مشکلی مواجه میشویم که خودمان باید به دنبال حل آن باشیم. به اینگونه پرسشها اصطلاحاً «مسئله» میگوییم.